سال جدید شروع شد و الان دقیقا ۱۲ روزی هست که طی شده.
امروز بالاخره مرتب سازی پرونده ها و بایگانی موارد مربوط به سال های قبل شرکت رو تموم کردم.
مثل همیشه نمیشه برنامه ریزی درست حسابی برای استفاده از زمان تعطیلات عید داشت. چون خیلی از موارد دست خودت نیست،
امروز یه چرخی توی شهر زدم، جالب بود حس تازه شدن، حس نو شدن، حس زنده کردن…
شلوغی خیابونا، مردم در حال خرید و بدو بدووو
رنگ کردن بلوک های کناری بلوارها، فلکه ها، جارو کردن خیابونااا
گل کاری توی فلکه ها و
یک سال دیگر هم گذشت. یک سال نبود … یک عمر گذشت!
از قدیم گفتن سالی که نکوست از بهارش پیداست منتهی ما باور نداشتیم…
سال ۹۵ سالی بود که واقعا واژه ی سخت برای به تصویر کشیدنش کم هستش. امروز که آخرین روز این سال هست دست در رفته ام رو